دوستان سلام دوستان تو این مدت امید وارم که تونسته باشم خندونده باشمتون تو این مدت بهترین نبودم
اما دوست دارم بهترین روداشته باشم لطفان نظرتون را برام بزارین
ممنون که مثل همیشه حامی و یاور بنده حقیر شدین یه خواهشی که ازتون دارم اینه که اگه ممکنه وبلاگمو اگه امکان داره تبلیغ کنید که ممنون دارتون میشم اگه که نه بازم ازتون ممنونم یکی دیگه که واسه هر پست اگه امکان داره نظرتون رو بکین که وبلاگم رو به سوی وب بهتری سوغ بدم از همتون ممنونم دوستان اگه شوخی یا هرچیزی از من یا هر کدوم از نویسنده ها شده معذرت میخوام و تشکر میکنم از فرشاد و سهیل دو دوست گل من
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت
صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت: «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا
بمانم؟»
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او
را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا
قبل از آن هرگز نشنیده بود. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده
حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
اگر در نزد کسى که از حضرت حسین بن على علیهما السّلام یادی بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشک خارج شود اجر او با خدا است و حق تعالى به کمتر از بهشت براى او راضى نخواهد بود.
التماس دعا
زمان بچگی وقتی برق می رفت روی زنگ همه
همسایه ها چسب نواری می چسبوندیم!!
حالا شما زمان اومدن برق رو تصور کنین!
از بچگی کرم درونم بیش فعال بود...بععععععله
امروز تو تاکسی یه بچه با مامانش نشسته بودن بچه هی زار میزد و بهونه میگرفت و میگفت میخوام تنها تو بازار بچرخم مگه آروم میشد؟ خانومه منو به بچش نشون داد گفت : این انگل رو نیگا میخوای مثه این شی؟
هیچی دیگه...3 ایستگاه مونده به مقصدم پیاده شدم
تو عروسی رفتم کناریه دختره نشستم ..
از آرایشش خوشم اومد بخصوص ابروهاشو خیلی خوب درآورده بود
بهش گفتم شوهرت بهت گیر نمیده اینقدر آرایش میکنی؟؟؟
با عصبانیت نگام کرد و رفت اونطرف نشست
بعدأ متوجه شدم چه سوتی دادم
بیچاره پسر بود
الان دخترا اگه بخوان برن مهمونی نمیرن تو کمد لباساشون ببینن چی بهشون بیشتر میاد
میرن تو پروفایلشون عکسارو باز میکنن
ببینن کدوم عکس با کدوم لباس بیشتر لایک خورده اونو میپوشن ~__~
پشت کامپیوتر بودم داشتم دنبال حرف "پ" میگشتم...که آقای پدر اومد یه ده هزاری
گذاش جلوم بعد همچی خوابوند پس کلم یکی از ایشون خوردم دوتا از آفیس 2013...
برگشتم میگم چیه پدرم؟
میگه پاشو برو یه کیلو شیرینی بخر شب مهمون داریم.
میگم خو چرا میزنی؟
میگه واسه این که تو راه ناخنک نزنی.
اصن استنباط و استراژیش تو حلقم...مگه مشخصه من شکموام؟؟؟